آترینآترین، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

آترین

تولد 14 ماهگی

سلام امروز تولد 14 ماهگی آترین هست کارهای جدید من توی این 1 ماه آخر: دیگه کامل راه میرم، بوس میکنم، 1 دندون جدید در آوردم، میگم: نه، نیست، آترین، و یه عالمه کارهای قشنگ دیگه پارسال این موقع واکسن دو ماهگی آترین رو زدیم که خیلی تجربه بدی بود و پسر گلمون یه عالمه گریه و تب کرد: اینم تولد 2 ماهگی آترین جون   ...
29 آبان 1391

من سرما خوردم :(((((

سلام به همگی امروز 24 آبان 91 هست و آترین یه چند روزی میشه که سرما خورده دیروز من خونه مامی مشته بودم و آترین رو صبح گذاشتم اونجا و با بابک رفتم پیش آقای اخویان واسه کارهای پایان نامه ام بماند که تازگیها آترین اولش از من جدانمیشه و حسابی گریه میکنه آخر شب هم که آقا مست کرده بود و هی از این سر خونه مامان اینا میرفت اون سر خونه و من و بابک هم به دنبالش که نیفته زمین :))))))) حالا یه سری عکس از پارسال 24 آبان که عمو برنا و خاله سیلوانا یه عالمه ازم عکاسی کردند، دست گلشون درد نکنه:   ...
24 آبان 1391

من دیگه راه میرم

سلام امروز 20 آبان 91 شنبه هست و آترین از نصف شب تب کردش و صبحی هم حسابی گریه کرد و بهش شربت دادم و خوابید 5شنبه مهمون داشتیم: هدی مهدی، یاسی محمد، غزاله و روزبه جاتون خالی به قول غزاله سوسیس و سس مخصوص سرآشپز و اجاق! با دسر ماست دیشب هم خونه شایا و علی بودیم که تولد شایا بود، آترین هم حسابی رقصید تا دلتون بخواد و همه رو عاشق خودش کرد و بغل همه میرفت و به همه دستور میداد، خیلی بامزه بود پارسال همین موقع آترین 1ماه و 20 روزه ما شروع به آقون واقون کرده بوده :))))) ...
20 آبان 1391

امروز که به بابام زنگ زدم

  سلام امروز ١٧ آبان ١٣٩١ اولین روزی که آترین خودش با تلفن به باباش زنگ زده!!!!!!!!!!!!!! امشب ما خونه عمو محمد و یاسی جون دعوت داریم و تولد یاسی جونه، جای همه خالییییی آترین هم قراره بره خونه خاله هاله و یه عالمه با هانا و ماهان بازی کنه و حسابی خوش بگذرونه راستی دیروز خونه کیانا بودیم اولین دوره از شروع ٢باره دوره ها جای همه خالی که به ما خیلی خوش گذشت. یه چیز جالب اونم این که آترین کیانا رو می خندوند :::)))))))))) از خوذش بامزه بازی در میاورد و کلی با هم خندیدند. خیلی بامزه بود حالا ببینیم پارسال چه خبر بوده: اولین برف :) !!!!!!!! پارسال این موقع برف اومده و الان این همه گرمه!!!!!!! ١٥ آبان خونه دایی همایون ...
17 آبان 1391

افتتاحیه :)

امروز یعنی ١٤ آبان ١٣٩١من این وبلاگ رو برای پسر گلم با کمک دایی همایون راه انداختم الان که دارم این رو مینویسم آترین با خانم داوری تو ایوون هست و دارن آب بازی میکنن (چون هوا سرده دارد به گلها آب میدن) خلاصه این که چون من نمیرسم که تمام یک سال و 2ماه گذشته رو اینجا بزارم، تصمیم گرفتم که از تاریخ همین امروز یادی از پارسال تو همین روز هم بکنم راستش پارسال همین روز آترین رو ختنه کردیم و بعدش هم ما خونه مامی مشته شب موندیم اینم یه عکس   ...
16 آبان 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آترین می باشد